قاتل رییس اسبق پزشکی قانون: برای قتل 200 میلیون تومان پول گرفتم
تاریخ انتشار: ۲۳ آبان ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۰۸۸۹۰۳
به گزارش صدای ایران به نقل از اعتمادآنلاین، صبح روز ۳۰ مرداد سال گذشته ماموران پلیس تهران از قتل مرد سالخوردهای در یکی از خیابانهای محله سعادتآباد باخبر شدند. ماموران پلیس وقتی به محل حادثه رسیدند با جسد خونین مردی روبهرو شدند که در نزدیکی خانه ویلاییاش با شلیک گلوله به قتل رسیده بود.
نخستین بررسیها نشان داد مقتول، دکتر علی محفوظی، متخصص بیهوشی و رئیس اسبق سازمان پزشکی قانونی کشور است که هنگام خارج شدن از خانهاش هدف گلوله مردی ناشناس قرار گرفته است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
همزمان با انتقال جسد به پزشکی قانونی کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تحقیقات گستردهای را برای شناسایی عامل قتل آغاز کردند که خیلی زود دریافتند مهندسی ثروتمند به نام بهمن که از قبل با دکتر محفوظی دچار اختلاف مالی بوده، دو مرد را برای قتل اجیر کرده است. به این ترتیب بهمن و دو متهم دیگر بازداشت شدند.
پرویز، عامل اصلی قتل، در بازجوییها به جرمش اعتراف کرد و گفت: از طریق متهم دیگر به نام حمید با بهمن آشنا شدم و بهمن مرا برای قتل دکتر محفوظی اجیر کرد.
او گفت: من سابقه دارم و از طرفی مشکل مالی داشتم و وقتی دیدم برای قتل مرد سالخورده دستمزد خوبی گیرم میآید، قبول کردم، اما الآن پشیمان هستم.
با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست پرونده برای رسیدگی به شعبه ۵ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در جلسه رسیدگی ابتدا کیفرخواست علیه متهم خوانده و سپس اولیای دم در جایگاه حاضر شده و خواستار صدور حکم قصاص شدند.
در ادامه متهم ردیف اول در جایگاه حاضر شد. او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: در قبال گرفتن مبلغی پول حاضر شدم مرتکب قتل شوم. پول و اسلحه را بهمن در اختیارم قرار داد. من از طریق دوستم که او هم فعلاً بازداشت است با مهندس آشنا شدم و بعد هم مرتکب قتل شدم. خودم اصلاً دکتر محفوظی را نمیشناختم و دلیلی برای قتل او نداشتم. مهندس بود که از من خواست برایش کاری انجام دهم؛ او خانه دکتر محفوظی را هم به من نشان داد و حتی گفت هر روز ماشینش را زیر درخت زیتون پارک و ورزش میکند و تو هرجایی مناسب بود به او شلیک کن. قرار بود به من ۲۰۰ میلیون تومان بدهد.
وقتی نوبت به مهندس ثروتمند رسید، او گفت: من اتهام را قبول ندارم. این متهم کارگر من بود اما برای قتل از او کمک نخواسته بودم و اصلاً هم دلیلی برای قتل نداشتم.
سپس متهم ردیف سوم در جایگاه قرار گرفت. او گفت: من در شهریار کار میکردم و با متهم ردیف اول هم همکار بودم. یک روز به من گفت میخواهد گواهینامه بگیرد اما سواد ندارد. قرار شد او را پیش کسی ببرم تا کار را برایش راحت کند. بعد از اینکه سر قرار رفتیم و برگشتیم در یک رستوران نشستیم تا غذا بخوریم. آنجا بود که من مهندس را دیدم. مهندس از آشنایانم بود و مرکز پرورش ماهی داشت. بعد از اینکه حرف زدیم گفت کارگر لازم دارد. من هم دوستم را که حالا متهم ردیف اول است به عنوان کارگر معرفی کردم. اصلاً صحبت قتل نبود و من در جریان قتل هم نبودم و نمیدانم چه اتفاقی افتاد.
وقتی نوبت به وکلا رسید گودرزی وکیل بهمن که به اتهام آمریت در قتل بازداشت شده است گفت: یک نفر در این پرونده بوده که از او به طور کامل تحقیق نشده و او آزاد شده است در حالی که تحقیق از او میتوانست گرهگشا باشد.
با توجه به ایرادی که این وکیل وارد کرد، قضات ادامه رسیدگی را به بعد موکول کردند.
منبع: صدای ایران
کلیدواژه: قاتل دکتر محفوظی دکتر محفوظی متهم ردیف برای قتل
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت sedayiran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «صدای ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۰۸۸۹۰۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دلنوشته فرمانده اسبق سپاه امیرالمومنین (ع) همزمان با تفحص پیکر شهید «محمدشفیع فیضیزاده»
ایسنا/ایلام همزمان با انتشار خبر تفحص پیکر مطهر شهید محمدشفیع فیضیزاده، فرمانده اسبق سپاه امیرالمومنین (ع) دلنوشته خود خطاب به شهید را منتشر کرد.
«محمدتقی قاسمی» در این دلنوشته آورده است: رجعت مردی از تبار مجاهدان، مردی از نسل یوسف که غربت و تنهای را برای آیندگان در شبی طوفانی و نبردی غریبانه و عاشورایی در سرزمینی غریب در میان آتش و خون در آن روزهای تشخیص مرد از نا مرد در مدت زمانی طولانی چهل و یک سال به یاد گار گذاشت تا هجران و غریبی یوسف هرگز فراموش نشود.
«محمدشفیع فیضیزاده» کی تو را می شناسد آیا نسل امروز شما را می شناسند؟ میدانند که نبردهای شما در آن روزگار غربت و تنهایی در دل خاک دشمن، چه وحشتی در اردوگاه ارتش متجاوز بعث عراق ایجاد کرد، ماندهام ای سرو قامت شکستهام کدام حماسه شما را بنگارم، قلم عاجز و زبانم ناتوان از «میمک» یا «دشت هلاله» و «شور شرین» و «چنگوله» و «مهران» و نبردهای چریکی در عمق خاک عراق را بگویم یا شناساییهای در دل شب برای نیروی شجاع اطلاعات و عملیات لشکر امیرالمومنین (ع) را.
چه زیبا و عاشقانه و عارفانه و شجاعانه به استقبال خطر میرفتی. به یاد دارم و هرگز فراموش نخواهم کرد آن روزگار تلخ و شیرین را در هنگامه نبرد و خطر را ای هم سنگرم کدام عملیات و نبرد ذکر کنم.
عبور از خطوط دفاعی ارتش متجاوز بعث عراق در تاریکی شب در میان مینهای گسترده و کمین کرده در عقبه دشمن، بارها بین مرگ و زندگی قرار گرفتی تا خطر را از کشور و انقلاب دفع و رفع شود که امنیت ملی تأمین شود آری ای هم قطار دلاور سفر کردهام سالها به انتظارات نشستیم و گریستیم، دلم شکسته وقتی خبر رجعتت شنیدم.
به یاد شب عملیات والفجر ۳ در مرداد ماه سال ۱۳۶۲ در آن گرمای تابستان و عبور بچههای اطلاعات و عملیات به عمق خاک عراق به منظور انهدام یگانهای زرهی و مکانیزه ارتش متجاوز بعث عراق، قبل از آغاز عملیات رزمندگان خطشکن، امیدشان شما بودی، چهل و یک سال غریبی، چهل و یک سال صحرانشینی، چهل و یک سال انتظار.
رفتند یاران چابک سواران و دشمن شکاران یاد همه شهیدان گرامی باد
انتهای پیام